مبارزۀ عدم تشدد از گاندی هند تا گاندی سرحد و سرنوشت باشنده گان آن
مهرالدین مشید مهرالدین مشید

 

قسمت سوم

حزب کنگرۀ ملی که به نام "INC" یاد می شود در سال  ۱۸۸۵ توسط آلن اکتاوین هیوم ، دادابهای ناوروجی ، دینشاو واچا ، وومش چاندرا بونرجی ، سورندرانات بانرجی ، منموهن گوش (Monomohun Ghosh) و ویلیام وددربورن تاسیس شد . پس از پیمودن فراز و فرود  های زیاد مبارزاتی بالاخره توانست که تودههای ملیونی هند اعم از هندو و مسلمان را در محور خود بسیج نماید . این حزب با ۱۵ ملیون نفر عضو و بیش از هفتاد ملیون هوادار رهبری جنبش استقلال خواهی هند را بر علیه بریتانیایی‌های حاکم بر هند بر عهده داشت . بعد از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ این حزب توانست با رهبری خانواده نهرو و گاندی به یک حزب ملی و مقتدر بدل شود . این حزب در دهه‌های اخیر به دشواری های رو به رو شده‌است. کنگرۀ  ملی در پانزدهمین مجلس ملی هند)لوک سبها) از سال ۲۰۰۹ به بعد  ، ۲۰۶ عضو در میان اعضای ۵۴۳ عضوی مجلس نماینده گان هند دارد . این حزب در حال حاضر ریاست جبهه متحد ترقی خواه را بر عهده دارد . این یگانه حزبی است که در سه انتخابات گذشتۀ هند در سال‌های ۱۹۹۹، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۹ بیش از از صد ملیون رای کسب کرده  ‌است . رهبر کنونی آن سونیا گاندی فرزند راجیف گاندی فرزند میرمن "اندرا گاندی" دختر جواهر لعل نهرو است که تاریخ جهان در سه جلد مجموعۀ نامه های نهرو است که از زندان عنوانی دختر خود (میرمن اندرا گاندی)نوشته کرده بود .

در این شکی نیست که  در طول تاریخ جنبش های بزرگ سیاسی  واجتماعی عرض وجود کرده و بوسیلۀ رهبران پیشتاز و خرد مندی رهبری شده اند که در این میان نقش نخبه گان سیاسی را در ساختار این گروهها هر گز نمی توان انکار کرد . در این شکی نیست شرایط  خراب و نابسامانی های دراز مدت اجتماعی در نتیجۀ سلطه های استعماری یا حکومت های استبدای واکنش های تند و خشونت بار تودهها  را در پی  دارد که این خشم روز افزون آرام آرام مردم را جهت میدهد .  بدون تردید در این سمت و سو دهی ها نخگان و تک ستارهها نقش بزرگی داشته و با افکار و اندیشه های خود نه تنها برای مردم آگاهی می بخشند ، سطح فکری آنان را بلند می برند ؛ بلکه جهت گیری های مردم را به گونه یی استقامت فکری میدهند و چراغ را بر فراز راۀ تودهها روشن مینمایند . در نتیجۀ این جهت گیری ها است که نخبگان سیاسی و تک ستارهها قادر به تاسیس سازمان های سیاسی و اجتماعی  می شوند .  موفقیت و پیروزی گروههای سیاسی هم مرتبط با درایت و کاردانی این نخبگان است تا چگونه می توانند با رهبری سالم و آگاهانه مردم خود را از رنج های استعماری و استبدادی رهایی ببخشند ؛ اما در این میان نقش رهبران سازمان های سیاسی و اجتماعی بویژه در کشور های شرقی بارز تر است .  رهبری خردمندانه است که می تواند صد ها روشنفکر را به یاری توده سوق بدهد ،  با تلاش های خستگی ناپذیر فاصله میان روشنفکر و تودهها را کوتاه کند و دیوار های آهنین میان آنان را فرو ریزد ؛ زیرا راز موفقیت هر جنبش اجتماعی در میزان پیوند آن با تودهها است و بصورت قطع روشنفکران آگاه در کنار رهبری خردمند در هر سازمانی نقش مرکزی را برای ایجاد چنین پیوندی دارند که در این میان بعد شخصیتی رهبر بویژه رهبری جذاب (کرزماتیک) را نمی توان کم بها گرفت . این گونه رهبری در کشور های شرقی که دارای فرهنگ کهن دینی بوده و ارزشهای دینی آمیخته با سنت ها در تار و پود آنان آمیخته گردیده است ، خیلی مهم و حیاتی میباشد . از همین رو است که رهبران موفق در جنبش های شرقی بیشتر کسانی بوده اند که پایگاۀ دینی داشته اند ؛ زیرا ظرفیت های کرزماتیک در این رهبران زود تر قدرت نمود را پیدا میکند . این جاذبه چنان بر روحیۀ مردم اثر گذار است که حتی روشنفکرانی که از متن تودهها برای رهبری مردم خود قیام میکنند ، تلاش خستگی ناپذیر مینمایند تا اولتر از همه پایگاۀ نیرومند دینی برای خود در یابند و بدین وسیله بتوانند جایگاۀ توده یی خویش را در جامعۀ خود تثبیت نمایند . کرکتر های جذاب در رهبری سازمان های سیاسی و اجتماعی  نقش سازنده وحتی حیاتی دارند و زمانیکه این نیرو با آگاهی خردمندانه و ابعاد اخلاقی رهبر بیامیزد .  در این حالت است که در کردار ، گفتار و پندار یک رهبر جلوههای راستین انسانیت را میشود ، جشتجو کرد و به گونۀ  شگفت آوری می توان سیمای انسانی یک رهبر را در اوجی از آگاهی به کمال رسید و در بحبوحۀ ارزش های اخلاقی ستوده به تماشا گرفت و لمس کرد . این گونه رهبران برای نجات مردم شان حیثیت پیامبران را دارند که به مثابۀ داعیان رستین از پی رهایی مردم خود می شتابند و با نفی قدرت وثروت بصورت عملی چه در زمان انقلاب و چه در زمان استمرار جایگاۀ خود را در میان تودهها تثبیت مینمایند . این رهبران بر مردم خود حق بزرگی داشته و پاسداری از میراث های مبارزاتی آنان دین پایان ناپذیری برای مردم شان بوده که به حق انکار ناشدنی یی بدل می شوند . با تاسف که تاریخ چنین رهبران را کمتر در آغوش خود پروریده است و اما مهاتما گاندی از کمترین رهبران اجتماعی است که توانسته است ، چنین جایگاۀ بلند را در میان رهبران سیاسی  جهان به خود اختصاص بدهد .

مهاماتا گاندی در 2 اکتوبر 1869 زاده شد و در 30 جنوری 1948 وفات نمود . او که رهبر معنوی و سیاسی مردم هند است ، در دورۀ  حساس و مهم تاریخی مردم هند را با اندیشۀ فلسفۀ نفی خشونت وعدم فرمانبری از بریتانیا بصورت شگفت آوری رهبری نموده و تودههای ملیونی مردم هند را به دنبال فلسفۀ خود کشاند . او در 13 سالگی با دختری در لندن ازدواج کرد که زنده گی سختی را در آنجا سپری می نمود . او سوگند یاد کرده بود که گوشت  و الکول نخواهد خورد و از بی بند وباری های جنسی خود داری خواهد نمود. وی در سال 1875 انجمنی را بنیاد نهاد که هدفش ترویج برادری جهانی بود ؛ گرچه او در گذشته عضویت انجمن "خام خواران" و انجمن "فلسفۀ الهیات" را حاصل کرده بود . او همیشه پیرامون دین بودایی ، ادبیات برهمنی هند به مطالعه می پرداخت . وی به مطالعۀ کتاب های مذهبی هندویی مانند "باگاوادگیتا" ( یعنی متون مقدس آیین هندو و مجموعۀ آموزش های شری کرشنا یعنی قهرمان مقدس اساطیر هندویی و آموز گار جهانی که گاوادگیتا را آموزش داد) می پرداخت ؛  اما زمانیکه به هند برگشت ، به وکالت پرداخت و در امر وکالت موفقیت چندانی در خود ندید ، در مکتب به تدریس آغاز کرد . او پس از مدتی به "راجکوت" برگشت و عریضه نویسی میکرد و به دلیل ندادن جواز  کار برایش از ادامۀ آن خود داری کرد .

گاندی زمانیکه در سال 1918 رهبری حزب کنگرۀ ملی را به عهده گرفت ، بحیث رهبر نمادین و چهرۀ  جذاب نهضت ملی هند مطرح شد که لقب "ماهاتما"یعنی روح بزرگ را به خود اختصاص داد . زاد روز وی در هند رخصتی عمومی است . او با مبارزۀ عدم خشونت توانست ،هند را از چنگال بریتانیا آزاد بسازد و روش مبارزاتی او در کشور های همسایه و حتی دور تر از مرز های نیم قاره الگو مبارزاتی ملت های در بند گردید . نلسن ماندیلا در افریقای جنوبی و مارتین لوتر کنگ در امریکا از چهرههای سرامد مبارزاتی در جهان اند که خویش را از راهروان گاندی دانسته و او را الگوی مبارزاتی خود پذیرفته اند . اندیشه های او بر اشخاصی مانند داکتر مارتین لوتر کنگ  در امریکا ، تنزین گیاتسو یا دالایی لاما رهبر مذهبی تبتی ها اکنون در هند ، لخ والیسا در پولیند، استفان بیکو در افریقای جنوبی  ، آنگ سان سوکی رهبر مخالفان دولت میانمار ، ابراهیم رشیدی ( ساوالان ) در آذربایجان وفارغ رشتۀ تخنیک دانشگاۀ ارومیه و نلسون ماندیلا در افریقای جنوبی  تاثیرات بسزایی بر جا گذاشت . شماری از این رهبران اکنون هم در قید حیات هستند که هنوز هم یا در تبعید به سر می برند و یا در زندان ها شب ها و روز های خود را سپری میکنند .

گاندی برای ایجاد وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت.و در راه پیمایی نمک از 12 مارچ تا 6 اپریل 1930 اشتراک کرد و به سهم گیری دراین راهپیمایی  و سازماندهی آن 400 کیلومتر را از احمد آباد تا ساحل "داندی" پیمود تا از آب دریا نمک بدست آورند . وی با این مبارزه مالیات نمک را بی اعتبار گردانید و هدفش تجریم کالا های انگلیسی بود . او بعد از مبارزات خستگی ناپذیر توانست که استقلال هند را در سال 1947 بدست آورد که در این مدت  زنده گی خود را وقف جستجوی حقیقت نمود و تلاش کرد تا با پشت سر گذاشتن اشتباهات به حقیقت دست یابد .

او باور داشت که عدم خشونت در تفکر مذهبی هندی ها تاریخ کهنی داشته و این را بحیث مضون اصلی در دین های هندویی ، بودایی ،  چینایی ، یهودی ، مسیحی و اسلام یافته بود . وی گفته است : "وقتی ناامید می ‌شوم بخاطر می‌آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده ‌است  " او با این یاد دهانی بر خویش می بالید و زمانیکه متوجه میگردید که " حکمرانان  قاتل در هر برهه‌ یی از تاریخ شکست ناپذیر جلوه می‌کنند ؛ ولی درنهایت همه آنها سقوط کرده‌اند. " بر استقامتش می افزود .  او مردمش را گوشزد میکرد که همیشه به این واقعیت فکر کنند و مبارزه در راۀ حقیقت را الگوی مبارزاتی خود قرار بدهند .

او در زمان حملۀ آلمان به جزایر بریتانیا طی نامه یی مردم بریتانیا را مورد خطاب قرار داده و برای آنان چنین نوشت :

"دوست دارم اسلحه را به زمین بگذارید چرا که کمکی برای حفظ جان و انسانیت شما نمی‌کند . با سلاح برداشتن و وارد جنگ شدن هیتلر و موسولینی‌ها را دعوت می‌کنید تا وارد کشور شما شوند و داشته‌هایتان را به یغما ببرند . اگر این آقایان محترم تصمیم بگیرند کشورتان را اشغال نمایند ، آنان را پس می‌زنید . اگر شما را در بیطرفی خود رها نکردند آنگاه زن و مرد و کودک از خاک خود دفاع خواهید کرد واجازه نخواهید داد به اهداف خود برسند " او در یک گفت  و گو با " لوییس فیشر" خاطره نویس گفت : "یهودیان خود را به چاقوی قصاب سپرده ‌اند ، آنان باید خود را از فراز صخرهها به دریا پرتاب کنند ."

او باور داشت که عدم توسل به خشونت مستلزم اعتقادی راسخ و شهامتی باورنکردنی است و موجودیت آنرا در همگان ناممکن میدانست . از آنرو او سعی می‌کرد که دست برداری از خشنونت در حالاتی را ناممکن بشمارد ، بویژه زمانیکه خشونت در مقابل ترس باشد . چنانکه وی می گفت که هرگاه انسان بین ترس و خشونت قرار گیرد ،  خشونت را باید بپذیرد ؛ اما او میگفت که هر گاه بدون خشونت در مقابل جباران کسب ییروزی ناممکن گردد و بویژه زمانیکه احقاق حق توسل به خسونت را لازمی بسازد ،   بی هیچ تاملی باید سلاح برداشت . او هرگز نمی پسندید که افراد شجاع بخاطر رعایت اصل عدم خشونت خویش را تسلیم به جور نمایند و درضمن به این تاکید داشت که شجاعت فقط در خوب تیر اندازی کردن خلاصه نمی ‌شود ؛ بلکه جلوگیری از مرگ و سینه را سپر ساختن در دربرابر گلولۀ دشمن هر دو از ابعاد شجاعت هستند .

گاندی آیین برهمایی را ابزاری برای نزدیکی به خداوند وشرط اولیه خودشناسی می‌انگاشت . چنانکه درشرح حال او اشاره شد که کوشش زیادی برای مبارزه با شهوات داشت ودر این رابطه غیرت شگفت آوری از خود نشان داد که حتی در کودکی او تبارز یافت . او امساک جنسی را یک الزام مشخص می‌ دانست وآنرا ابزاری برای عشق ورزیدن و نه شهوت رانی می‌ پنداشت . گاندی در سن ۳۶ سالگی از روابط جنسی به کلی  دست برداشت ودرحالیکه زن داشت از نزدیکی با وی امساک کرد . از دید گاندی آیین برهما برای کنترول حواس از طریق تفکر، کلام و عمل ظرفیت والایی دارد .

 






November 3rd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي